پرتاب

آنچه مصلحت نیست که بیان شود!

پرتاب

آنچه مصلحت نیست که بیان شود!

دانشجو و گشت ارشاد

سلام

لحظه هایتان زیبا

من دانشجوام. شهروندم. ایرانیم. مگه نه؟

حق شهروندی یعنی چی؟

همه می دونن؟

گشت ارشاد برای چیه؟

مگه غیر از اینه که گشت ارشاد درست شده تا با نا هنجاریهای اجتماعی که شامل خیلی چیزا از جمله بی حجابی می شود برخورد کند؟

پس چرا من دو تا از دوستامو که پسر هم هستن باید بگیرند؟

سه تا پسر! حرکت به سمت ون. سوار شدن. انتهای ون نشستن. ورود یک سروان. در بسته می شود. الفاظ ناشایست از دهان سروان پرتاب می شود...

و ناگهان دستانی به صورتمان برخورد می کند.

چندین بار

برای چی؟ چون دوستم در کنار این عوامل به من به شوخی، خیلی آرام گفت: مواظب باش گشت نگیرتت!

و این هم جواب؟!!

برخورد فوق العاده جالب.

من ارتودنسی کردم. وقتی حضرت سروان مشت بر صورتم پرتاب کرد، سیم ارتودنسی تا انتهای گوشت در لپ بنده فرو رفت. و اما جوابش را کی میدهد؟

مگر غیر از این است که حق کتک زدن را از معلم که تربیت کننده بچه است گرفته اند؟

مگر غیر از این است که حق کتک زدن را از والدین گرفته اند؟

پلیس بالاتر از والدین است؟


اصلا با گشت ارشاد مخالف نیستم ولی اگر اینطور بخواهند رفتار کنم ازش متنفرم و مخالف 100 درصد.

چرا بعضی عوامل نیروی انتظامی چنین برخورد میکنند که لقب نیروی افتضاحی به آنها داده شود؟

جالب آنجاست که وقتی اسم سروان را پرسیدم بوکسی دیگر نثارم کرد و پس از اصرار فراوان دروغی گفت. اتیکتش را خواندم.

وقتی بیرون رفتم از ترس اتیکتش را کنده بود.

در جلوی خودش با 197 تماس گرفتم. امیدوارم جوابم را بدهند.


اینجاست که می فهمم چرا فیس بوک و ... علیه گشت ارشاد فعالیت میکنند.

راستی وقتی ما در حال ورود به ون بودیم، دو سرکار علیه از کنارمان رد میشدند که آستین هایشان تا بالای آرنج بالا رفته بود ولی حتی تذکری هم داده نشد.

این اتفاق در چهارراه خیام قزوین اتفاق افتاد. امیدوارم پیگیری شود.


اینجاست که خیلی ها عاشق یاس می شوند. چون خیلی حرف هایش راست است. کاش اصلاح شویم.


دلم برای رهبرم می سوزد که اینجا باز هم تنهاست...

تعجیل در فرج یگانه گل دنیا صلوات...



------------------------


پی نوشت: با توجه به اینکه به 197 رفتیم و شکایت کردیم. با آن آقای سروان با جدیتی که انتظار هم نداشتیم برخورد شد و ایشون به دادسرای نظامی برای ارائه پاسخ رفتند...

خدا رو شکر که حق بی حق نمیشه...

باز هم انفعال...

سلام

روز و شبتان زیبا و خوش و آرام باد...

در شروع بابت غیبتم عذرخواهی میکنم. آخه میگن موقعی که عصبانی هستی نباید قضاوت کنی. منم گذاشتم چند روزی بگذرد تا خدای نکرده از عصبانیت قضاوت نکنم.

نمیدانم از کجا شروع کنم.

ترجیح می دهم مطالبم را به دو مطلب تقسیم کنم.


اول چند تا سوال دارم. تا حالا فک کردین شما چی کار کردین؟ چقدر مفید بودین؟ چه کارای خوبی کردین؟ چه کارای بدی کردین؟ مفیدتر بودین یا مضرتر؟ انفعال داشتین یا ...؟؟؟

جواب سوال ها را می تونید بدید و با سربلندی اعلام کنید که اینجور بودم؟

چند وقت پیش یکی میادو میره یه کشور دیگه که بهش میگن بیگانه! به اصطلاح لیسانس این مملکت رو داره.!!!

اومد به امام عصرمون که همه عاشقشیم توهین کرد! نشستیم نگاه کردیم! هیچی نگفتیم! باورتون میشه؟؟

حالا طرف پررو شده! رودار شده! گستاخ تر شده! به یکی دیگه از امامامون توهین کرده! بازم؟؟

آره. باز هم! جالب میدونی چیه؟ بعد از اینکه مراجع اون رو مرتد خوندن، کسی که جدیدا در سایتها ازش بیزاریم 100 هزار دلار جایزه برای کشتن طرف گذاشته! بله یک عرب، 100 هزار دلار حاضره بده که شاهین نجفی رو بکشیم.

اصلا از اینا بگذریم! چرا جدیدا گیر دادین به کوروش؟

از افراط تفریط تا حالا به کجا رسیدیم که الان میخواین برسید؟

مگه ما ابوریحان بیرونی نداریم؟

بوعلی سینا؟

دکتر حسابی؟

...

پس چرا روی اینا مانور نمیدید؟؟؟

همشون بزرگ و قابل احتراما! ولی نباید یکی رو گرفت و بقیه رو رها کرد. اینقدر به کوروش گیر دادید که خیلی از دروغ ها هم براش ساختند که در هفته نامه همشهری جوان یه مقدار از دروغ ها رو منتشر کرد.


باز هم بگذریم. بریم سراغ شاهین...

مگه اون لیسانسه ی ایران نبوده؟

مگه توی دانشگاههای ما درس نخونده؟

مشکل از کجاست؟ چرا اینقدر طرفدار توی ایران داشت؟؟

جوابش را به شما وامیگذارم.

برای این مطلب بسه. بقیه حرفامو توی مطلب بعد می نویسم.

بی حرمتی ... تا چه زمان؟

سلام

به فاصله یه روز دارم پست میزنم.

چند مطلب قبلیم فقط راجع به غربت فاطمیه بود. خیلی ها باور نمی کردند. حالا میخوام مصداق بیارم که بی حرمتی به کجا کشیده شده...

بابت این بی حرمتی ها که در ادامه ذکر خواهم کرد متاسفم. جدا این مملکت، مملکت حضرت زهراست؟؟؟ مسئولین فرهنگی تا کی می خواهند بخوابند؟؟؟


چند روز پیس در مرکز فرهنگی کشور که اصطلاحا به آن "دانشگاه" می گویند، پرچم حضرت زهرا سلام ا... علیها را آتش زدند.

در خوابگاه دانشگاه بوعلی سینای همدان فردی، پرچم متبرک به نام حضرت زهرا را آتش زد.


دیشب، در شام شهادت حضرت زهرا، یکی از افراد فرهنگی که به تعبیری او را "تهیه کننده فیلم" می نامند در منزلش پارتی شبانه گرفته بوده است.

وی که از تهیه کنندگان مشهور سینما است و قبلا نیز اتهاماتی داشته در شام شهادت حضرت زهرا به همراه تعداد زیادی دیگر و چندین بطری مشروب دستگیر شده است.


مسئولین فرهنگی، برادران و خواهران ارزشی... این بود فاطمیه؟

مسئولین اجرایی، این شهرها رنگ و بوی فاطمیه داشت؟

بودجه های فرهنگیتان را به کجا می برید؟ همایش های بی محتوا؟ مهمانی های شو مانند؟

فاطمه اینجا هم غریب است...

دلم میسوزد مادر... شبانه در غربت به سوی حق رفتی، اینجا هم در غربت ماندی... شرمنده ایم...

شرمنده...

امیدوارم کمی بیدار شویم. فقط کمی...

فاطمیه تموم شد...

سلام

تسلیت میگم... به دو جهت...

1. شهادت ساجده سلام ا... علیها

2. فاطمیه تمام شد

آره... تمام شد. چی کار کردی؟ بهتر شدی یا بدتر؟

به خاطر حضرت زهرا (س) چیکار کردی؟ دلم برای اونا میسوزه که امروز که توی دسته عزاداری می رفتم، خندون داشتن با بد حجابی چند نفره میرفتن نا کجا آباد...

دلم برای اونایی میسوزه که امروز مهمونی گرفتن و خندیدن...

دلم برای اونا میسوزه که از سر تقلید کورکورانه امروز جشن گرفتند...

الان دلم میخواد برگردم به زمان حضرت زهرا (س) و بگم یا زهرا، به خاطر آیندگان نفرین کن این جماعت بی خرد و بی معرفت را...


چقدر بی حیا شده ایم. فاطمیه تمام شد ولی ...

بی خیال. خدا عاقبت بخیرمان کند.


نقل شده که حضرت زهرا پس از اینکه حضرت علی را دست بسته برای بیعت به مسجد مدینه بردند حضرت زهرا به آنجا رفتند و فرمودند که اگر علی را آزاد نکنید بر سر قبر پدرم رسول خدا روم و گیسوان پریشان کنم و گریبان چاک زنم و همه ی شما را نفرین کنم. پس از اینکه حضرت علی را آزاد نکردند، دست حسنین را گرفتند و بر سر مزار رسول خدا رفتند. سلمان آمد و گفت که امام تان گفته که نه! نفرین نه! .... 

نقل است زمانی که حضرت زهرا از مسجد بیرون رفتند زمین به تکان خوردن افتاد و خاک از زمین بلند شد خیلی ها فرار کردند و حتی در زیر دست و پا جان دادند. پس حضرت علی را آزاد کردند. حضرت علی بر سر مزار پیمبر رفتند. دو معشوق... دو دلداده... یک عشق سوزان...

به خدا دلم از همینا میسوزه. یه بانوی 18 ساله که دنیا به خاطر اون برپا شده. این همه زخم. کبودی. ولی پنهان...

خانوم کاش یه ذره معرفت داشتیم و اینها را میفهمیدیم...کاش...

کاش درد سیلی مرد عرب..........

درد غلاف شمشیر..........

درد میخ در ........

کاش میفهمیدیم

بانو... یه خواهش دارم. دعامو مستجاب کنید...

اللهم عجل شهادتی سریعا...