پرتاب

آنچه مصلحت نیست که بیان شود!

پرتاب

آنچه مصلحت نیست که بیان شود!

شهدا، مشایی، ظهور نزدیک است، بحرین، حضرت زینب و...

سلام

روز و شبتان به خیر انشاا...

این بار می خواستمدر مورد شهید آوینی و شهید صیاد شیرازی بنویسم ولی چند اتفاق دیگر هم افتاد که نمی دانم کدام را بنویسم؟

به نظر شما در مورد کدام بنویسم؟

1.      شهید آوینی و شهید صیاد شیرازی

2.      روز فناوری هسته ای و دستاوردهای این روز

3.      گفتگوی ده نمکی با فراستی در مورد اخراجی های 3

4.      مستند ظهور نزدیک است...

5.      کنار گذاشتن مشایی از یکی از مسئولیت هایش ...

6.      واکنش شریعتمداری به مستند ظهور نزدیک است

7.      کشتار مردم بحرین

8.      حضور شاه اردن در ایران

9.      سالروز ولادت با سعادت حضرت زینب (س)

جداً به نظر شما بهتر است که در مورد کدام بنویسم؟ یا در مورد کدامین ها بنویسم؟

چند دقیقه فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که در مورد فناوری های هسته ای و مستند و شاه اردن بسیار سخن و نقد گفته شده است و مشایی هم دیگر ارزش حرف زدن ندارد، در مورد اخراجیها هم قبلا حرفم را زدم و گفتگوی آن دو بزرگوار به من هیچ ربطی ندارد. پس ما می مانیم و گزینه 1 و 7 و 9 پس به تر تیب می نویسم.

 

سید شهیدان اهل قلم

شهید آوینی

شهید مرتضی آوینی

در مورد شهید آوینی بحث و صحبت بسیار است و هر بار که از روی نوشته هایش خوانده ام، صدای دلنشینش در سرم پیچیده است. پاااااااااااااارااااااااااازیت: (گفتم مغز یاد یک لطیفه افتادم: گلوله ای به سر فردی برخورد می کند و پساز یک ساعت می میرد، تحقیق می کنند می بینند که گلوله یک ساعت دنبال مغز در سر فرد بوده است.)

از پارازیت ببخشید. خط رو خط افتاده بود. داشتم می گفتم که....

 

....آوینی فردی بی پایان است و من فکر نمی کنم که حتی صدایش هم فراموش شود. رفقای امروز او همچون نادر طالب زاده، مسعود فراستی، سعید قاسمی و... به نوعی نمایان می کنند که او چه بوده است؟ او از فرشته هم بالاتر بود، آخه اون شهید روی زمین بود. اگر خیلی مایل هستید که بیشتر در مورد این شهید بدانید سایت و مطالب زیر را معرفی می کنم در حالی که خیلی بیشتر در مورد این شهید نوشته شده و نوشته باید شود و خواهد شد:

http://www.aviny.com/

http://www.aviny.ir/

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=83962

خاطره ای از حضور رهبر معظم انقلاب و رهبر عظیممان در تشییع جنازه شهید آوینی می نویسم که بخوانید چون زیباست:

وایل سال ۶۶ پس از شهادت تعدادی از همکارانمان با حضرت آیت ‌الله خامنه‌ای دیدار داشتیم. ایشان در این دیدار خصوصی حدود یک ساعت درباره‌ی برنامه‌ی روایت فتح صحبت کردند و بیش از هر چیز روی متن برنامه‌ها تأکید فرمودند. بعد از ما پرسیدند: «نویسنده‌ی این برنامه کیست؟» شهید «مرتضی آوینی» کنار من نشسته بود. از قبل به ما سپرده بود درباره‌ی او صحبت نکنیم. ما سعی کردیم از پاسخ به پرسش آقا طفره رویم اما آقا سؤال را با تأکید بیشتر تکرار کردند. ما ناچار شدیم بگوییم «سیدمرتضی». آقا فرمودند: «این متون شاهکار ادبی است و من آن‌قدر هنگام شنیدن و دیدن برنامه لذت می‌برم که قابل وصف نیست».

همایون‌فر
/
دوست شهید / راز خون/ ص ۶۶

 

شهید آوینی

 

مقام معظم رهبری بیش از دو یا سه بار به اتفاق بنده و جمعی از دوستان-  شهید آوینی را ندیده بودند، اما یک روز که من تنها خدمت ایشان بودم، فرمودند: «جداً افتخار می‌کنم به وجود این بر و بچه‌های نویسنده و هنرمندی که در این مجموعه تلاش می کنند.» بعد اسم بردند از شهید آوینی و گفتند: «این آقای آوینی، آدم وقتی سیما و چهره‌ی نورانیش را می‌بیند، همین طور دوست دارد به ایشان علاقمند شود».

حجت‌الإسلام زم

 / راز خون/ ص ۳۰

 

مسؤول دفتر مقام معظم رهبری وقتی در مراسم تشیع شهید آوینی حاضر شدند، به من فرمودند: «تدارک ببینید، آقا هم قرار است در تشیع شرکت کنند».  گفتم:«چرا از قبل نگفتید که ما آمادگی داشته باشیم؟» گفتند: «ساعت 8:30 صبح آقا زنگ زدند و پرسیدند شما نرفتید مراسم تشییع؟ گفتیم، داریم می‌رویم؛ فرمودند: مراسم تشییع در حوزه‌ی هنری است؟ گفتیم: بله. فرمودند: من دلم گرفته، دلم غم دارد؛ می‌خواهم بیایم تشیع پیکر پاک شهید آوینی».

حجت‌الإسلام زم

 / راز خون/ ص ۳۰

اواخر فروردین ۷۲ بود؛ پیکر سیدمرتضی بر دوش مردم در مقابل حوزه‌ی هنری تشییع می‌شد.‌.. خودرو حامل رهبر انقلاب در خیابان سمیه ایستاد.‌ علی‌رغم مسائل امنیتی، آقا برای ادای احترام به شهید از ماشین پیاده شدند،‌ کنار پیکر سرباز خودشان ایستادند و زیر لب زمزمه کردند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون». بعد در جستجوی خانواده شهید، نگاهی به اطراف  انداختند اما به‌خاطر ازدحام مردم نتوانستند از نزدیک خانواده‌ را ببینند. پس از پایان مراسم آقا گفتند: « از طرف بنده به خانواده‌ی شهید تسلیت بگویید؛ گرچه من خودم هم در این مصیبت داغدار هستم». بعد آرام و بی‌صدا در حالی که چشم به تابوت سیدمرتضی دوخته بودند، به راه افتادند. خیابان سمیه هنوز صدای گام‌های آهسته‌ی رهبر را به دنبال پیکر سربازش در ذهن دارد… چندی بعد، آقا در صفحه‌ی اول قرآنی که آن را به خانواده‌ی شهید آوینی هدیه کردند، این عبارت را به دست‌خط خود نوشتند: “به یاد شهید عزیز، سید شهیدان اهل قلم، آقای سید مرتضی آوینی که یادش غالباً با من است…”

شهید آوینی بسیار خاطره دارد حتی از موقع شهادتش...

شهید صیاد شیرازی

سپهبد شهید صیاد شیرازی

چرا شهید صیاد شیرازی ترور شد؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی قربانیان ترور، کینه گروهک مجاهدین خلق از صیاد به عملیات مرصاد بر می گردد.

این گروهک به لحاظ این که در جریان جنگ تحمیلی از عوامل اطلاعاتی خویش در کمک به ارتش عراق استفاده می کرد؛ در استراتژی نظامی صدام از جایگاه ویژه ای برخوردار بود.

این در حالی است که در صورت انعقاد قرارداد صلح دائمی میان ایران و عراق، مجاهدین خلق دیگر چنین کارکردی نداشت لذا از نظر موجودیت با خطر جدی مواجه شد.

در چنین وضعیتی سازمان برای بقای خود در دسترس ترین گزینه را استفاده از فرصت به دست آمده در جهت سرنگونی نظام ایران می دانست.

مجاهدین خلق به غلط فکر می کردند مردم در نتیجه طولانی شدن جنگ با عراق، خسته شده اند و با توجه به آسیب های مادی - معنوی جنگ، مردم ایران از مجاهدین خلق استقبال کرده و از حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران دست خواهند کشید.

این مورد را می توان یکی از بزرگترین اشتباهات مجاهدین خلق و استراتژی های آن محسوب کرد.

علاوه بر این،  فرماندهان مجاهدین خلق در این اندیشه بودند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جبهه جنوب زمینگیر شده و توان عملیات مضاعف گسترده را نخواهد داشت.

با همین تحلیل های غلط بود که مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق با تحلیل های احساسی درباره نظام جمهوری اسلامی ایران مدعی شده بود: «طلسم جنگ در حال شکستن است. رژیم شل شده باید ضربه کاری را بزنیم.»

اما واقعیات آنگونه نبود که رجوی فکر می کرد. آنها درعملیاتی علیه کشورمان که از آن به نام «فروغ جاویدان» یاد می کردند به سختی شکست خوردند.

فرماندهی نیروهای ایران را در این عملیات صیاد شیرازی برعهده داشت. در این نبرد حدود دو هزار نفر از اعضای  مجاهدین خلق کشته شدند.
این آمار از سوی خود مجاهدین خلق 1263 نفر اعلام شد. همین امر سبب شد تا مجاهدین خلق شدیدا کینه صیاد شیرازی را به دل گرفته و درصدد ترور وی برآیند.

شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود می گوید« شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم ،....... نیمه شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم ...... ساعت 5 به پایگاه رفتم..... یک تیم ارتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.»

یکی از اعضاء سابق مجاهدین خلق درباره واکنش مجاهدین خلق به ترور صیاد می گوید: « ترور صیاد یک اتفاق ویژه بود و سازمان هم سنگ تمام گذاشت. آن روز جشن عمومی اعلام شد و تیر هوایی، شیرینی و شام جمعی هم دادند. اتفاقی که به ندرت می افتاد. مسعود هم در یک نشست عمومی این ترور را تبریک گفت. بالاخره شهید صیاد یکی از فرماندهان بزرگ عملیات مرصاد بود که ضربه سختی به پیکر سازمان وارد کرد.»

شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

 

در توصیف شهید صیاد شیرازی همین بس که رهبر عظیممان در پیام تسلیت آن شهید چنین فرمودند:

امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامىِ مؤمن و پارسا و پرهیزگار، سپهبد على صیاد شیرازى امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. این نه اولین و نه آخرین بارى است که دلى نورانى و سرشار از عشق و ایمان و وفادارى به آرمانهاى بلند الهى، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوى زمره‏ى جنایتکار و فاسدى که ادامه‏ى حیات خود را در خدمتگزارى به دشمنان اسلام دانسته است، قرار مى‏گیرد و دست خائنِ خودفروخته‏یى، نهال ثمربخش انسان والایى را قطع مى‏کند.

خاطره ای از او بد نیست که نوشته شود:

یمسار خشمگین بود . چنان خشمگین که حتی صدایش می‌ لرزید . دوستانش بعدها اعتراف کردند که در تمام مدت دوستی‌ بلند مدتشان هرگز او را چنین ندیده بودند. او حتی برای نخستین بار بر سرشان داد زده بود که: « شما چطور توانستید بدون اجازة ی من دست به چنین کاری بزنید ؟ »

کسی در آن لحظه جرأت جواب نداشت . هر چند آن ‌ها همان وقت هم که تصمیم به چنین کاری گرفتند ، از عواقبش بی‌ اطلاع نبودند ، اما نه در این حد !

ماجرا از این قرار بود که سال ‌ها پیش ، وقتی که او شب و روزش را در جبهه می‌ گذراند ، بنیاد شهید به تعدادی از خانواده‌های شهدا و جانبازان در یکی از شهرک ‌های تازه تأسیس شمال تهران زمین می ‌داد . آنان که از زندگی فرمانده شان از نزدیک اطلاع داشتند ، به فکر خانواده ی‌ او افتادند . آن ‌ها فکر می‌ کردند صیاد به خانواده ‌اش بی‌ اعتناست فردا که آب‌ ها از آسیاب بیفتد ، او حتی زنده هم بماند ، چه بسا خانواده ‌اش سایبانی نداشته باشند . آن روز ها خانواده ی او در خانه ی سازمانی ارتش زندگی می‌ کردند . پس دوستان او تصمیم گرفتند از رئیس بنیاد شهید برای فرمانده نیروی زمینی که از قضا خود جانباز هم بود ، قطعه ‌زمینی بگیرند . حجت‌الاسلام کروبی هم که از زندگی او بی ‌اطلاع نبود ، موافقت کرد و کار صورت گرفت . یاران فرمانده برای این که او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند ، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به‌کار ساختمان سازی شدند . تا این که در نیمه ی کار صیاد فهمید . به آنان به ‌شدت تاخت. عصبانیتش که فروکش کرد ، از آنان عذر خواست. گفت می‌ داند آنان قصد خدمت به او و خانواده ‌اش را داشته‌ اند اما او چنین استحقاقی ندارد. بعد برای آقای کروبی نامه نوشت و بعداز تشکر از مساعی او در حل مسکن ایشان ، گفت :

وقتی که در دانشگاه افسری تدریس می ‌کرد ، تصمیم گرفت عملیات‌ های بزرگ هشت سال دفاع مقدس را به دانشجویان تدریس کند. استقبال دانشجویان باعث شد برای نظام‌ مند شدن این کار ، سازمانی تشکیل دهد . طرح تشکیلاتی نوشت به نام هیأت معارف جنگ. او بالاتر از آن بود که چیزی از روی زمین صید کند او بهشت را صید کرد.

مردم بحرین

آیا درست است که مردم بی دفاعی شهید شوند و مدعیان صلح و حقوق بشر ساکت باشند؟

در این عالم چه می گذرد؟

جهان به دنبال چیست؟

و دیکتاتور ها به دنبال چه هستند؟

مگر غیر از این است که روزی همه به خاک پناه می بریم؟

مگر غیر از این است که روزی هم پاسخ می دهیم؟

پس چرا زودتر به خود پاسخ نمی دهند؟

راستی ظاهرا باید همیشه عربستان فتنه ای برای جهان داشته باشد. چرا ایران تکانی به خود نمی دهد؟

آیا وقت آن نیست که ایران حساب عربستان را برسد؟ آیا وقت آن نیست که عربستان بی وهابیت و بی شیطانیت و ... شود؟

آیا وقت آن نیست که عربستان بی ملک عبدا... شود؟

آیا وقت آن نیست که ما برای بقیع حرم بسازیم؟

یا ائمة البقیع...

 

یا زینب الصبور...

زینب

زینب چه کلمه ی زیبایست. کلمه ای که دارای آهنگی دلنشین است. زینب دارای یک فرود و یک اوج است. در (زی) فرود می آیی و سپس در (نب) اوج می گیری. و این واقعیت است زینب (س) در واقعه کربلا فرود آمد و شکسته شد و پس از آن اوجی خیره کننده گرفت و یزید را رسوا کرد. به راستی زینب چه کلمه زیبایست. زی نب. زینب همچون زینت نوشته می شود با این تفاوت که دو نقطه ت به یک نقطه ب تبدیل و به زیر یک خط می رود و زینب همان زینت است با این تفاوت که او زینتی پنهان در پشت حسین و ابوالفضل است. یا حسین یا ابالفضل چه قدر دلم هوای کربلا را کرده است... یک ماه بیشتر از سفرم به کربلا نگذشته و هنوز هم باور نکرده ام که رفته ام و برگشته ام.

خیلی خسته ام و وقتی این را نوشتم و خواندم زیاد راضی نبودم چون خیلی خوب نشد و حق مطالب ادا نشد امیدوارم همه آن بزرگواران ببخشند. ساعت 1:01 دقیقه بامداد است و من خسته ام. یا مهدی کجایی؟  

تو امید دل نا امیدی از دل آسمان ها رسیدی

یا مهدی کجایی؟

من منتظرم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد