پرتاب

آنچه مصلحت نیست که بیان شود!

پرتاب

آنچه مصلحت نیست که بیان شود!

اخراجی ها یا فیلمی برای مبارزه با همه کس...

سلام

خیلی سعی کردم در مورد اخراجی های 3 چیزی ننویسم نشد. چون هنوز هم خودم ندیدمش. ساعت 10 صبح گیشه سینما باز می شود و 11 صبح به علت فروش کل بلیت ها بسته می شود.

در سایت های خبری دیدم که آقای ده نمکی در مورد از فروش و پخش فیلم در خیابان ها و سایت ها مطلب تندی زده اند. وقتی جستجو کردم دیدم واقعا حقیقت دارد. اول فیلم را که دانلود کردم قبل از پخش تیتراژ با کیفیت روی پرده مطلبی را دوستان جلبکی نوشته بودند. کامل نفهمیدم که چی می گوید ولی از ده نمکی با تعبیر رئیس چماق بدستان حکومت و از شریفی نیا از رئیس باند مافیای سینمای ایران یاد کرده بود و فیلم اخراجی های 3 را فیلمی ضد فرهنگی اعلام کرده بود و گفته بود که این فیلم را از ژانر دفاع مقدس اعلام کرده اند تا مردم را به سینما بکشانند و حرف خود را برسانند.

نه داداش! راه و چاه را اشتباه رفتی! اخراجی های 3 از بنر و پوسترش معلوم است که مربوط به انتخابات است. تو یا فیلم را ندیدی یا خودت را به کوچه علی چپ می زنی.

چی شده همه ی شما بهم ریختین. از فروش میلیاردی اخراجی ها دماغ هایتان بوی سوختگی می دهد و از فروش نرفتن جدایی نادر از سیمین با آن کارگردان ببخشید با آن کارگر فیلم جلبکیتان به فنا رفته اید. آه یادم رفته بود خیلی وقت است که به فنا رفته اید، ببخشید خدا بیامرزتتان.

یادش به خیر در زمان خاتمی بود فیلم فقر و فحشا را نگاه می کردم، فکر نمی کردم جامعه چنین باشد، اما بعدا صداش درآمد. حالا هم چنین است صدای اخراجی های 1 تازه درآمده است که افرادی مثل حاج آقا گرینف (هاشمی مصلحت اندیش) با اول انقلاب حالا چه کار و کاسبی راه انداخته یا همون برادر گیجتان، شیخ گیج، کروبی را می گویم که معرف حضورتان هست یا امید جلبک پوشتان میر یزید موسوی که جنگ چه نکرد و حالا هم چه کارها که کرد یا حضرت آقای رضایی دامت افاضاته...

حالا صداش درآمده دیگر، مگر غیر از این است...

کی فکر می کرد 20 و خورده ای سال را به این سال ها برسانند. آقای موسوی با اورکت خاکیش یا هاشمی و کروبی با چهره ی خسته زمان جنگشان یا رضایی با آن لباس خاکی و مدل هایش و آخر هم جام زهر...

چی شده؟ ناراحت شده اید که بعد از این که مردم فهمیده اند فیلم زیر :


همه چیز را فاش کرده است... چرا ناراحتید، نترسید، کسی با دیدن فیلم نمی فهمد آخه همه ی مردم قبل از دیدن فیلم هم می دانند. می دانند هاشمی و موسوی و کروبی و رضایی و خاتمی و ... چه کسانی هستند. خیلی وقت است که مردم می دانند ،شما نمی دانستید؟

جالب می دانید چیست سایت به اصطلاح خبرگزاری خبر آنلاین وابسته به یکی از آقازاده های گردن کلفت نقدی بر اخراجی ها با ادبیات دیگر از جنس خودشان نوشته است، ببینید:


"""""فرهنگ > ادبیات  - نزهت بادی

اصغر فرهادی در گفت‌وگوهای مختلفش گفته در پایان فیلم «جدایی نادر از سیمین»، ترمه فقط درگیر انتخاب میان پدر و مادرش نیست، بلکه در حقیقت مجبور است میان دو روش زندگی، یکی را برگزیند.

در حال حاضر به لطف مسئولان مخاطبان ما نیز درگیر چنین موقعیتی در اکران فیلم‌ها هستند و با دو نوع فیلم مواجهند که انتخاب هر یک به معنای نفی دیگری است. یعنی نمی شود هم به تلقی سطحی ده‌نمکی در تقسیم‌بندی آدم‌ها به خودی و غیر‌خودی اعتقاد داشت و هم دیدگاه عمیق فرهادی در تفکیک نکردن خیر و شر در جهان معاصر را پسندید.

البته «اخراجی‌ها 3» اصلا در حد و اندازه‌ای نیست که بخواهد در رقابت با «جدایی نادر از سیمین» قرار بگیرد و اساسا فیلم فرهادی آنقدر از سطح سینمای ما بالاتر است که فیلمی مثل «اخراجی‌ها 3» که از پایین‌ترین استانداردهای سینمای هم برخوردار نیست، نمی‌تواند ادعای هماوردی داشته باشد.

اما شرایط نابسامان و متناقض کشور ما به گونه‌ای است که به سبک میوه‌فروش‌ها فیلم‌های خوب و بدش را به صورت درهم ارائه می‌دهد و از آن جالب‌تر میوه خراب و پلاسیده را گران‌تر می‌فروشد و بهترین موقعیت اکران از لحاظ زمان و تعداد سالن را در اختیار فیلم‌های ضعیفش قرار می‌دهد.

خیلی ها از همان زمان جشنواره پیش‌بینی می‌کردند فیلم «اخراجی‌ها 3» از «جدایی نادر از سیمین» پرفروش‌تر می‌شود. به نظرم شکست فیلم فرهادی در زمینه فروش در برابر «اخراجی‌ها 3» چیزی از ارزش و اعتبار او و فیلمش کم نمی‌کند و موقعیت ده‌نمکی و فیلمش را هم ارتقا نمی‌بخشد.

درواقع، «جدایی نادر از سیمین» مثل هزاران فیلم خوب دیگر در تاریخ سینما ارزش و ماندگاری‌اش را از میزان فروش و تعداد مخاطبانش نمی‌گیرد، حتی از جوایز بین‌المللی و تحسین منتقدان داخلی و خارجی و استقبال جهانی هم کسب نمی‌کند.

اینجور فیلم‌ها قدرتشان را از دنیای درونی‌شان به دست می‌آورند که هر چند برگرفته از جهان پیرامونمان هستند، اما جلوتر از مختصات دوران خود حرکت می‌کنند و دنیای فردای ما را می‌سازند و رفتار فردی و اجتماعی‌مان را تغییر می‌دهند و چیزی به زندگی‌مان می‌افزایند که شاید تا قبل از دیدن آن فیلم جای خالی‌اش را احساس هم نکرده بودیم.

بنابراین برنده و بازنده اصلی این دوئل نابرابر، مردم هستند که با انتخاب یکی از دو فیلم نوع دیدگاه، سلیقه و روش مواجهه‌شان نسبت به زندگی و دنیای پیرامونشان را نشان می‌دهند. اینجا دیگر جایی نیست که مردم بیرون از معرکه بایستند و مبارزه را از دور تماشا کنند، بلکه باید خودشان وارد این بازی شوند.

قدیمی‌ترها اعتقاد داشتند سال نو را با هر چیزی شروع کنیم، در طول سال همان تجربه برایمان تکرار می‌شود. پس همه شما را دعوت می‌کنم تا سال جدید را با تماشای شاهکاری چون «جدایی نادر از سیمین» آغاز کنید تا سالی پر از فیلم‌های خوب در پیش داشته باشید."""""


حالا زمانی بود که برادر ده نمکی نقدی تند بزنند که به موقع زدند این را هم بخوانید:

....

....

مسعود ده‌نمکی در بخشی از یادداشت خود با اشاره به قاچاق «اخراجی‌ها3» در فضای مجازی نوشت: ضمن تشکر از مردمی که هوشیارانه با استقبال خود خار در چشم کوته‌فکران فرهنگی بودند، امیدوارم علی‌رغم این اتفاق ترجیح بدهند فیلم را بر روی پرده سینما ببینند نه در سفره روشنفکران قاچاقچی!


به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، «مسعود ده‌نمکی» کارگردان فیلم سینمایی «اخراجی‌ها3» در یادداشتی با عنوان «وقتی روشنفکرها قاچاقچی می‌شوند» که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده، نوشته است:
حالا که روشنفکرنما‌ها تنها یک هفته پس از اکران فیلم اخراجی‌ها، نسخه قاچاق «اخراجی‌ها» را بر روی وب‌سایت‌ها گذاشتند، همان حس زمان تعطیل شدن نشریه شلمچه به دست مهاجرانی را دارم. نشریه‌ای که مظلومانه و به حکم یک آقازاده در پشت پرده و برای دلخوشی عالی‌جناب... تعطیل شد. آن هم به دست کسانی که شعارشان -تحمل مخالف- و - زنده‌باد مخالف من- بود!!! گرچه زمانه، انتقام این ظلم‌ها را از این آقا و آفازاده گرفت...

در آن زمان بین آن همه مدعی روشنفکری و اصلاح‌طلبی فقط مرحوم بورقانی بود که به کار دولت اصلاحات در تعطیل کردن شلمچه اعتراض کرد و به قولی مردانگی از خود نشان داد و گفت این کار با شعارهای ما نمی‌خواند. خواستم به این حضرات مثلا مخالف فیلم که از نقد به رنگ پاشی و از رنگ پاشی به تحریم و از تحریم به قاچاق فیلم رسیدند بگویم اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید اما با خود گفتم این‌ها اگر مرد بودند که مخنث‌وار به میدان نمی‌آمدند. این‌ها که حاضرند برای حذف رقیب، اقتصاد بیمار سینما را نابود کنند مگر مروت می‌شناسند. یک مقدار سینمایی‌تر بنویسم. کار این حضرات مرا به یاد فیلم گلادیاتور انداخت. در سکانس فینال فیلم، گلادیاتور باید با خود شاه مبارزه می‌کرد. شاه که مبارزه مردانه را از قبل باخته می‌دید، دشنه‌ای مسموم در پهلوی گلادیاتور فرو برد و بعد برای مردم دست تکان داد!!! و حالا این حضرات پس از قاچاق کردن فیلم دم از پیروزی خواهند زد...

در زمان تعطیلی نشریه «شلمچه» توسط «مهاجرانی» رفقای انقلابی ما هم -که مثل این روزها در حالی که دشمن بیدار بود و آن‌ها به سیزده بدر اسلامی رفته‌اند- فقط این تعطیلی را نظاره‌گر بودند و سکوت پیشه کردند و راضی به این ظلم شدند.

ماکیاول می‌گوید: برای بقا در محیط سیاسی یا باید در اردوگاه شیران باشی یا اردوگاه روباهان. اگر این وسط باشی خورده می‌شوی.

... و چون شلمچه در اردوگاه چپ و راست نبود به راحتی خورده شد.

و امروز همان مدعیان روشنفکری وقتی دیدند اخراجی‌ها در هر قسمتی که ساخته می‌شود گفتمانی جدید برای مردم به همراه می‌آورد و قواعد سیاست‌بازی حضرات را به هم می‌زند و به جای ایجاد تقابل بین مردم آن‌ها را به هم دلی می‌خواند و چون نان این عقده‌ای‌ها در دعوای مردم و اخراجی بودن گروهی از آن‌هاست به تقابل جدی با سومین قسمت از اخراجی‌ها برخواستند.

تمام توان رسانه‌ای خود را در این چند ماه به ایجاد فضای تحریم «اخراجی‌ها‌3» مصروف کردند و در کمال ناباوری و حیرت وقتی دیدند که مردم از هر قشر و گروه و عقیده و قومی در سالن‌های سینماهای کشور به فریبکاری حاجی‌گرینف‌های امروزی و دغل‌کاری دباغ‌های مدرن می‌خندند و در لحضات غمگین آن به مظلومیت جانبازان‌شان گریه می‌کنند تاب نیاورده و برای جلوگیری از یک تفاهم ملی و ثبت رکوردی تاریخی در حوزه فرهنگ ناجوانمردانه دست به قاچاق اخراجی‌ها زدند و با فیلمبرداری از روی پرده سینما و مانند تروریست‌های القائده و طالبان با درج یک بیانیه به اسم جنبش سبز در اول فیلم، آن را در اینترنت و سایت بالاترین قرار دادند. این رفتار در پی اظهارات عقده‌ای‌وار مثلا یک منتقد در مصاحبه با بی‌بی‌سی علیه اخراجی‌ها قابل پیش‌بینی بود.

اما آنچه که مسجل است این است که این عمله‌های ناتوی فرهنگی گماشته اشراف فرهنگی پشت صحنه هستند. کسانی که تحمل ورود موفق نیروهای انقلاب به حوزه سینما را ندارند آن‌ها شرافت یک رقابت سالم جوانمردانه را نداشتند وگرنه به فکر قاچاق فیلم و به صورت رایگان در اختیار عموم قرار دادن آن نمی‌افتادند. آن‌ها وقتی دیدند شعار تحریم‌شان رنگ باخته و ادامه استقبال مردم در سالن‌های سینما به بی‌آبرویی‌شان می‌انجامد، با ایجاد فضایی دوقطبی سعی کردند پشت اعتقادات سیاسی مردم سنگر بگیرند و با بازی با عواطف مردم به اسم جنبش سبز و ... مانع از حضور مردم در سینما‌ها شوند. اما دیدند مردم از طیف‌های مختلف سیاسی وقتی وارد سینما می‌شوند و حتی اگر با ذهنیت القا شده به تماشای فیلم می‌نشینند در پایان فیلم، سبز و قرمز و آبی یک دل شده و دروغ‌پردازی آنها برملا می‌شود به وحشت افتادند. همانطور که در ساخت اخراجی‌ها هنرمندانی با گرایشات مختلف سیاسی برای یک مضمون و هدف مشترک کنار هم ایستادند تا اخراجی‌ها ساخته شد.

با اعلام آمار استقبال مردم، عوامل این جریان یک رقابت دو قطبی خودساخته را باختند. آن‌ها بیشتر از اینکه از افزایش صفر‌های فروش اخراجی‌ها ناراحت باشند، از واقعیت‌های تاریخی دیگری وحشت دارند. از اینکه مجبور بودند هر سال در نقد‌ها و مطالب و سخنرانی‌هایشان ‌بگویند این فیلم خوب نیست و مردم آن‌ها را به حساب نیاورده و راه خود را بروند. آن‌ها چهره زشت خود را که پشت گریم روشنفکری پنهان کرده بودند در آینه اخراجی‌ها و استقبال مردمی از آن فیلم می‌دیدند و برای فرار از این حقیقت که جایگاهی بین مردم ندارند آینه را شکستند. غافل از آنکه ننگ با رنگ پاک نمی‌شود. فکر کنید با این کار شما بردید و رکورد جذب مخاطب اخراجی‌ها را امسال زدید اما با وجدانتان چه می‌کنید؟ به تعبیر حضرت علی: وجدان تنها محکمه‌ای است که احتیاج به قاضی ندارد.

ما در زمان جنگ می‌گفتیم: چه بکشیم و چه کشته شویم، پیروزیم و حالا هم مردم اخراجی‌ها را چه در خانه ببینند و چه بر پرده سینما پیروزیم.

اما یک سوال باقی می‌ماند. اگر قرار باشد برای حرف زدن ما امنیت نباشد، آیا تضمینی برای امنیت حرف زدن دیگران وجود خواهد داشت؟ در پاسخ به این سوال از دوستانی که به من و یا فیلم محبت دارند می‌خواهم که در دفاع از من و یا فیلم هیچ کارگردان و یا فیلمی را به روش روشنفکرنماها مورد نقد قرار ندهند و از جاده انصاف خارج نشوند.

من از اینکه شما این‌قدر عصبانی هستید و حاضرید به خاطر نابود کردن مخالف خود این‌قدر به زحمت بیفتید و چهره واقعی خودتان را رو کنید خوشحالم. گرچه من از اول هم معتقد بودم که شبه روشنفکران ما شناگران قابلی هستند که اگر آب گیرشان بیاید دیکتاتور‌های خوبی می‌شوند.

در اینجا ضمن تشکر از مردمی که هوشیارانه با استقبال خود خار در چشم حسودان و کوته‌فکران فرهنگی بودند، امیدوارم علی‌رغم این اتفاق ترجیح بدهند فیلم را بر روی پرده سینما ببینند نه در سفره روشنفکران قاچاقچی!

نشریه شلمچه بسته شد. نشریه جبهه بسته شد. فیلم فقر و فحشا آن‌گونه شد و با اخراجی‌ها اینگونه رفتار کردند. قطار تا حرکت نکند سنگش نمی‌زنند و من خوشحالم که پر و بالم را می‌شکنید. اگر سنگم نمی‌زدید، به کارم و زنده بودنم شک می‌کردم. لازمه انقلابی بودن تحمل سختی‌هاست.

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

به نظرم با این فیلم دیگر استخوانهای جنبش جلبکی نیز خاکستر شد...

این عکس را برای تخریب فیلم در سایتی دیگر گذاشته بودند...

این هم یک جور جنگ است...خدا به اینها انشاا... حداقل عقل دهد...

نظرات 2 + ارسال نظر
یه بسیجی عاشق رنگ سبز چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ http://jaras2.blogsky.com

سوال اینجاست
اگر این فیلم ۴میلیارد هم بفروشد که چنین نمی شود
بشین دودوتا=چهارتا کن ببین اگر بلیطی حداقل ۲۰۰۰تومان باشد!
چند نفر به سینما رفته اند؟!

بیایید بیاندیشیم

سلام به نظر دهنده عزیز و گرامی بعضی افراد همچون دوست دیوانه ی من دوبار فیلم را در سینما تا به حال دیده است.

ارمیا ایرانی پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ق.ظ http://dia110.ir

سلام اخوی
در مورد اخراجی ها هم .....
ان شا الله موفق و پیروز و سربلند باشید
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد